راحت شدی از غصه های کوچه ودر ودیوار . دیگه صدای ناله مادر به گوشت نمیرسه :حسن جان برو فضه را خبرکنه دیگه در حین نماز خونت ،جانمازت را از زیر پات برنمی دارند . دیگه به معاویه نمی گن توبیا ما حسن را دست بسته تحویلت می دهیم . واقعا که چه یارانی داشته و از همه بدتر ،همسرت ،اونکه باا دشمنان هم دست شد و... بجای اینکه یارت باشه و غمخوار ..... دشمنت بود وضربه اصلی را وارد کرد. یا امام حسن چقدر کریم و مهربانی بازم بااین تفاسیر به قاتلت گفتی برو دادشم حسین تورا نبینه ای مهربان دست ماراهم بگیر توکه به قاتلت رحم می کنی یه عنایتی به ما .....
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||