سؤال از استاد مطهری قدس سره در عرضه رقابتهای سیاسی و اجتماعی ، به وضوح مشاهده می شود که برخی از موارد ، دوحزب یادو چهره از چهره های خدوم ودلسوز انقلاب در مقابل هم ایستاده و صف آرایی می کنند . با توجه به این که در تعهد آن ها نسبت به اسلام و انقلاب شکی وجود ندارد و هرکدام زحمات بسیاری رابرای استقرار و استمرار نظام متحمل شده اند ، چگونه می توان تشخیص داد که موضوع کدام گروه یا شخص ، برحق و قابل حمایت است؟
مردی از صحابه امیرالمومنین ، در جریان جنگ «جمل» ، سخت در تردید قرار گرفته بود.اودو طرف را می نگریست ؛ از یک طرف علی را می دید و شخصیت های بزرگ اسلامی را در رکاب علی شمشیر می زدند، و از طرفی نیز همسر نبی اکرم – عایشه – را میدید که قرآن دربارة زوجات آن حضرت می فرماید :« و ازواجه امهاتهم » (همسران او ، مادران امتند.) ودر رکاب عایشه ، طلحه رامی دید ، از پیشتازان در اسلام و باز زبیر را می دید ، خوش سابقه تراز طلحه ؛ آن که درروز سقیفه ، از جمله متحصنین در خانه علی بود. این مرد در حیرتی عجیب افتاده بود که یعنی چه؟ آخر علی و طلحه و زبیر از پیشتازان اسلام و فداکاران سخت ترین دژهای اسلامند؛ اکنون رودررو قرار گرفته اند؟ کدام یک به حق نزدیک ترند ؟در این گیرودار چه باید کرد ؟ توجه داشته باشید ! نباید آن مرد رادراین حیرت ، زیاد ملامت کرد . شاید اگر ماهم در شرایطی که او قرار داشت ، قرار می گرفتیم ، شخصیت و سابقه زبیر و طلحه ، چشم ما را خیره می کرد . ماالان که علی وعمار و اویس قرنی و دیگران را با عایشه و زبیر وطلحه رو به رو می بینیم ، مردد نمی شویم ؛ چون خیال می کنیم دسته دوم ، مردمی جنایت سیما بودند ؛ اما اگر در آن زمان می زیستیم و سوابق آنان رااز نزدیک می دیدیم ، شاید از تردید مصون نمی ماندیم. امروز که دسته اول را برحق و دسته دوم راباطل می دانیم ، از آن نظر است که در اثر گذشت تاریخ و روشن شدن حقایق ، ماهیت علی و عمار رااز یک طرف و زبیر و طلحه و عایشه را از طرف دیگر شناخته ایم و درآن میان ، توانسته ایم خوب قضاوت کنیم . یا لااقل اگر اهل تحقیق ومطالعه در تاریخ نیستیم ، از اول کودکی ،به مااین چنین تلقین شده است . اما در آن روز هیچ کدام از این دو عامل وجود نداشت . به هر حال ، این مرد به محضر امیرالمؤمنین شرفیاب شد و گفت :«آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه برباطل اجتماع کنند؟شخصیت هایی مانندآنان از بزرگان صحابه رسول الله ، چگونه اشتباه می کنندو راه باطل را می پیمایند؟آیااین ممکن است ؟!» علی در جواب سخنی دارد که دکتر «طه حسین»، دانشمند و نویسند? مصر ،می گوید:«سخنی محکم تر ازاین نمی شود ؛بعداز آن که وحی خاموش گشت وندای آسمانی منقطع شد، سخنی به این بزرگی شنیده نشده است .» فرمود :«سرت کلاه رفته و حقیقت برتواشتباه شده .حق وباطل رابامیزان قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت . این صحیح نیست که تو اول شخصیت هایی را مقایس قرار دهی و بعد حق و باطل را بااین مقایس ها بسنجی .فلان چیز حق است ، چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چیز باطل است ، چون فلان و فلان با آن مخالف . نه اشخاص نباید مقایس حق و باطل قرار گیرند . این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشد.» یعنی باید حق شناس و باطل شناس باشی ؛ نه اشخاص شناس و شخصیت شناس . افراد را – خواه شخصیت های بزرگ و خواه شخصیت های کوچک - مقایسه کنی؛ اگر باآن منطبق شدند ، شخصیتشان را بپزیری ؛ والا نه. دراین جا علی معیار حقیقت را خود حقیقت قرارداده است و روح تشیع نیز جزاین نیست . ودر حقیقت ، فرقه شیعه ، مولود یک بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است ؛ نه به افراد و اشخاص . شخصیت ها تاآن وقت پیش مااحترام دارند که به حقیقت احترام بگذارند ، اما آن جاکه می بینیم اصول اسلامی به دست همین سابقه دارها پایمال می شود ، دیگر احترامی ندارند ؛ ما طرفدار اصولیم نه طرفدار شخصیت ها
1. جاذبه و دافعه علی علیه السلام صص 123-126 |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||