سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • عاشق سامرا ( پنج شنبه 88/11/1 :: ساعت 2:8 صبح)

  •  

    شب سوم از دهه ی اول ماه محرم به نام بانوی 3 ساله کربلا خانوم رقیه خاتون(س) می باشد. شاید این نام گذاری به خاطر ارتباط شب سوم و 3 سالگی حضرت باشد. از این رو در این قسمت به زندگانی کوتاه و چگونگی شهادت رقیه خاتون(س)  می پردازم. ایشان در سال 57 یا 58 هجری به دنیا آمدند. از همان دوران طفولیت و سن کم علاقه شدیدی به ابی عبدالله(ع) و علی اکبر(ع)  نشان می دادند. تا اینکه در سال 61 هجری به همراه تمام خانواده به کربلا رسیدند. پس از شهادت تمامی یاران و اصحاب و حتی ابی عبدالله(ع)  خانواده عصمت و طهارت به اسارت گرفته شده و به کوفه و سپس به شام به نزد یزید برده شدند. مردم شام در آن زمان فکر می کردند که این اسرا از جمله خارجیان شورشی هستند. اما افشا گری ها و سخنرانی های آتشین شیرزن اسلام زینب کبری(س) و امام سجاد(ع)  باعث بر ملا شدن دست یزید و یزیدیان و در نهایت قیام های پی در پی بر ضد آنان شد. در شبی از همین شب ها یعنی سوم ماه صفر رقیه(س) یک باره بهانه پدر را می گیرد. برای چند بار حضرت زینب(س)  و مادرش، رقیه(س)  را آرام می کنند ولی رقیه(س)  همچنان پدر را صدا می کرد. ناگهان زندان بانی در را باز می کند و با عصبانیت زیاد دلیل بی تابی رقیه(س)  را سوال می کند.(در بعضی روایات آمده است که زندان بان با تازیانه سعی بر آرام کردن رقیه(س) را داشت که او هم موفق به این کار نشد) سپس رقیه(س)  از زندان بان خواستار دیدار پدرش شد. زندان بان با خنده ای گفت : اکنون پدرت را می آورم تا با او ملاقات کنی. زینب(س) با گریه و التماس به زندان بان فرمود: شما را به خدا که این کار را نکنید. من و مادرش او را ساکت می کنیم...

    چند دقیقه ای گذشت که در زندان باز شد و زندان بان با طبقی زرین وارد شد و رقیه(س)  به شوق دیدار پدر دوان دوان با پاهای کوچک خود به طرف زندان بنا دوید. زندان بان تشت را به زمین گذاشت و رفت. رقیه(س) پرده ای را که روی تشت بود برداشت و با سر بریده ابی عبدالله(ع)  روبرو شد. سر را در آغوش گرفت و شروع به صحبت با سر بریده پدر خود ابی عبدالله(ع) شد. به استناد روایات در آن دم گفت:

    یا لیتنی کنت لک الفداه ابی...

    یعنی ای کاش من فدایت می شدم ای پدر

    پند دقیقه ای بیشتر طول نکشید که رقیه(س) آرام شد. همه فکر کردند که رقیه(س)  پس از بی تابی زیاد خسته شده و به خواب کودکانه ای فرو رفته ولی غافل از اینکه رقیه(س)  تحت فشار بسیار زیاد ناشی از دیدن سر بریده پدر در سن 3 سالگی شربت شیرین شهادت را نوشیده است و به آغوش پدر رفته است.

    زینب(س)  پس از چند دقیقه مشکوک می شود و به سراغ رقیه(س)  می رود. در آن هنگام می بیند که رقیه(س)  نفس نمی کشد.

    در همان خرابه امام سجاد(ع) به بدن پاک رقیه(س)  نماز می خواند و او را در همان شام (سوریه) به خاک می سپارند. اکنون رسم است که هر وقت کسی برای زیارت قبر رقیه خاتون(س)  می رود عروسکی را برای این بانوی 3 ساله هدیه می برد.

      

    جانم به قربانت یا رقیه

    انشا الله به زودی زود کنار حرم با صفایش




    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    اسلام علیک یا ابا عبد الله
    خدایا...
    عید بر شما مبارک
    برنامه های هفته دفاع مقدس
    ماه شادی اهل بیت
    دردانه امام رضا علیه السلام
    سرباز شش ماه
    یا من اسمه دوا
    [عناوین آرشیوشده]