میهمان خراسانى و تنور آتش مأمون رقّى - که یکى از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام است - حکایت نماید: در منزل آن حضرت بودم ، که شخصى به نام سهل بن حسن خراسانى وارد شد و سلام کرد و پس از آن که نشست ، با حالت اعتراض به حضرت اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! شما بیش از حدّ عطوفت و مهربانى دارید، شما اهل بیت امامت و ولایت هستید، چه چیز مانع شده است که قیام نمى کنید و حقّ خود را از غاصبین و ظالمین باز پس نمى گیرید، با این که بیش از یک صد هزار شمشیر زن آماده جهاد و فداکارى در رکاب شما هستند؟! امام صادق علیه السلام فرمود: آرام باش ، خدا حقّ تو را نگه دارد و سپس به یکى از پیش خدمتان خود فرمود: تنور را آتش کن . همین که آتش تنور روشن شد و شعله هاى آتش زبانه کشید، امام علیه السلام به آن شخص خراسانى خطاب نمود: برخیز و برو داخل تنور آتش بنشین . سهل خراسانى گفت : اى سرور و مولایم ! مرا در آتش ، عذاب مگردان ، و مرا مورد عفو و بخشش خویش قرار بده ، خداوند شما را مورد رحمت واسعه خویش قرار دهد. در همین لحظات شخص دیگرى به نام هارون مکّى - در حالى که کفش هاى خود را به دست گرفته بود - وارد شد و سلام کرد. حضرت امام صادق سلام اللّه علیه ، پس از جواب سلام ، به او فرمود: اى هارون ! کفش هایت را زمین بگذار و حرکت کن برو درون تنور آتش و بنشین . هارون مکّى کفش هاى خود را بر زمین نهاد و بدون چون و چرا و بهانه اى ، داخل تنور رفت و در میان شعله هاى آتش نشست . آن گاه امام علیه السلام با سهل خراسانى مشغول مذاکره و صحبت شد و پیرامون وضعیّت فرهنگى ، اقتصادى ، اجتماعى و دیگر جوانب شهر و مردم خراسان مطالبى را مطرح نمود مثل آن که مدّت ها در خراسان بوده و تازه از آن جا آمده است . پس از گذشت ساعتى ، حضرت فرمود: اى سهل ! بلند شو، برو ببین در تنور چه خبر است . همین که سهل کنار تنور آمد، دید هارون مکّى چهار زانو روى آتش ها نشسته است ، پس از آن امام علیه السلام به هارون اشاره نمود و فرمود: بلند شو بیا؛ و هارون هم از تنور بیرون آمد. بعد از آن ، حضرت خطاب به سهل خراسانى کرد و اظهار داشت : در خراسان شما چند نفر مخلص مانند این شخص - هارون که مطیع ما مى باشد - پیدا مى شود؟ سهل پاسخ داد: هیچ ، نه به خدا سوگند! حتّى یک نفر هم این چنین وجود ندارد. امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: اى سهل ! ما خود مى دانیم که در چه زمانى خروج و قیام نمائیم ؛ و آن زمان موقعى خواهد بود، که حدّاقلّ پنج نفر هم دست ، مطیع و مخلص ما یافت شوند، در ضمن بدان که ما خود آگاه به تمام آن مسائل بوده و هستیم .
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان بحارالا نوار: ج 47، ص 123، ح 176، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب |
|
23شعبان المعظم سالروز
ولادت حضرت رقیه(ع)بر تمامی
شیعیان و محبین آنحضرت مبارک باد
|
|
ویـژگی هـاى روحـى سـرورمـان عـبـاس (علیه السّلام) دنیایى از فضایل و نیکى بود. هر صفت نیک و گرایش والا را کـه بـتـوان تـصـور کـرد، جـزء ذاتـیـات او بـود و هـمـین افتخار او را بس که زاده امـیـرالمـؤمـنـیـن (عـلیـه السـّلام) داراى تـمـامـى فـضـایـل دنـیـا بـود. ابـوالفـضـل هـمـه فـضـیـلت هـا و صـفـات پـدر را بـه ارث بـرد تـا آنـکـه نزد مسلمانان سَمبل هر فضیلتى و نماد هر ارزشى والا گشت. در اینجا به اختصار برخى صفات حضرت را یاد مى کنیم:
شجاعت دلیـرى و شـجـاعـت، گـویـاتـریـن نـشان مردانگى است؛ زیرا نشانه قوت و استوارى و ایـسـتـادگـى در بـرابـر حـوادث مـى بـاشـد. ابـوالفـضـل ایـن صفت والا را از پدرش که شـجـاع ترین انسان هستى است و دایی هایش که از دلاوران نامدار عرب بودند و در میان سایر قبایل بدین صفت مشهور بودند، به ارث برده بود. ابـوالفـضـل دنـیـایـى از قـهرمانی ها بود و آنگونه که مورخان گفته اند در جنگهاى همراه پدرش هرگز ترسى به خود راه نداد. روز عاشورا نیز آنچنان شجاعتى از خود نشان داد کـه زبـانـزد تـاریخ گشت . ابوالفضل در این روز که از حماسى ترین روزهاى تاریخ اسلام است ، در برابر انبوه دشمنان ـ که دشت را پر کرده بودند ـ آنقدر دلاورى نشان داد کـه شجاعان قوم را متزلزل و عامه سپاهیان را هراسان کرد و زمین ، زیر پایشان لرزید و مـرگ بـر آنـان سـایـه افـکـنـد تـا آنـجـا کـه بـه حـضـرتـش پیشـنـهـاد فـرمـانـدهـى کـل سپاه را ـ در صورت کناره گیرى از یارى برادرش ـ دادند. لیکن عباس بر آن تمسخر زد و بر ایمان و عقیده اش و دفاع از آرمان مقدسش افزوده شد. شـجـاعـت و دلاورى حـضـرت عـبـاس (علیه السلام) در روز عاشورا براى به دست آوردن سـودى مـادى از ایـن زنـدگـى نـبـود، بـلکـه دفـاع از مقدس ترین آرمانهاى مجسم در نهضت برادرش سیدالشهداء بزرگترین مدافع حقوق محرومان و ستمدیدگان به شمار مى رفت.
ایمان به خدا قـوت ایـمـان بـه خـدا و اسـتوارى در آن ، یکى از بارزترین و بنیادى ترین ویژگیهاى ابوالفضل بود. حضرت در دامان ایمان، مرکز تقوا و آموزشگاه خداپرستى و خداخواهى ، تربیت یافت و پدرش ، پیشواى موحّدان و سرور متقیان ، جانش را با جوهر ایمان و توحید حـقـیقى پرورش داد و تغذیه کرد. پدر، او را با ایمان مبتنى بر آگاهى و تعمّق در حقایق هستى و رازهاى طبیعت ، تغذیه نمود؛ ایمانى که خود چنین وصفش کرده بود: (اگر پرده ها برایم کنار زده شوند، بر یقینم افزوده نخواهد شد). ایـن ایـمـان ژرف و ریـشـه دار بـا ذرّات وجـود حـضـرت عباس عجین شد و او را به یکى از بزرگان تقوا و توحید بدل ساخت . و بر اثر همین ایمان پایدار و عظیم بود که ایشان ، خود، برادران و شمارى از فرزندانش را در راه خدا و تنها براى خدا قربانى کرد. امویان حضرت ابالفضل را به شرط کناره گیرى از برادرش، وعده فرماندهى کـل قـوا دادنـد، لیـکـن حـضـرت بـر آنـان تـمـسـخـر زد و فـرمـانـدهـى سـپـاه آنـان را لگـدمـال کـرد و بـا شـوق و اخلاص، به سوى جنگ شتافت و در راه دفاع از حرّیت، دین و آزادگى خود مبارزه کرد.
عـبـاس (علیه السلام) بـا دلاورى بـه دفـاع از دین خدا و حمایت از عقاید اسلامى که در آسـتـانـه تحریف شدن و نابودى در زمان حکومت امویان قرار گرفته بود، برخاست و در این کار فقط خداوند و رضاى حق و جایگاه اخروى را مد نظر داشت .
خویشتندارى یـکى دیگر از صفات برجسته ابوالفضل (علیه السلام) عزّت نفس و خویشتندارى بود. حضرت از زندگى خفت بار زیر سایه حکومت اموى ابا داشت ؛ حکومتى که بندگان خدا را بـرده خـود و امـوال بـیـت المـال را دارایـى شـخـصـى کـرده بـود و بـه دنبال برادرش ، پدر آزادگان که صلاى عزّت و کرامت در داده بود و مرگ زیر سایه هاى نـیزه ها را سعادت و زندگى با ظالمان را اندوهبار اعلام کرده بود، دست به قیامى خونین زد و به میدان نبرد و جهاد پا گذاشت . ابـوالفـضـل(علیه السلام) در روز عاشورا عزّت نفس و خویشتندارى را با تمام ابعاد و آفـاقـش مـجـسـم سـاخـت . امویان او را به شرط کناره گیرى از برادرش، وعده فرماندهى کـل قـوا دادنـد، لیـکـن حـضـرت بـر آنـان تـمـسـخـر زد و فـرمـانـدهـى سـپـاه آنـان را لگـدمـال کـرد و بـا شـوق و اخلاص، به سوى جنگ شتافت و در راه دفاع از حرّیت، دین و آزادگى خود مبارزه کرد.
صبر یـکـى از ویژگیهاى ابوالفضل(علیه السلام) شکیبایى و بردبارى در برابر حوادث تلخ و دشوار بود. مصایبى که در روز عاشورا بر سر حضرت آمد، کوهها را مى گداخت، لیـکـن ایـشان همچنان استوار بودند و کمترین سخنى دالّ بر دردمندى بر زبان نیاوردند. حضرت همچون برادرش، سیدالشهداء ـ که صبرش از صلابت و سنگینى کوههاى سر به فـلک کـشـیـده، بـیـش بـود ـ و بـه پیروى از امامش، خود و اراده اش را تسلیم پروردگار بـزرگ کـرد و هرچه را بر خود و خاندانش نازل شد با چشم رضامندى نگریست . حضرت ابـوالفـضل ، ستارگان تابناک و اصحاب باوفا را مى دید که بر دشت سوزان کربلا چون قربانی ها به خون تپیده اند و آفتاب، آنان را مى گدازد، مویه و فریاد کودکان را مى شنید که بانگ (العطش )سر داده اند، نوحه بانوان حرم وحى بر کشتگان خود را مى شـنید، تنهایى برادرش، سیدالشهداء را در میان کرکس هاى کوفه و مزدوران ابن مرجانه که براى کشتنش بر یکدیگر پیشى مى گرفتند تا به رهبرشان نزدیک شوند، مى دید. آرى، هـمـه ایـن حـوادث سـنـگـیـن را مـى دیـد، لیـکـن امـر خـود را بـه خـداى متعال واگذار کرده بود و بدون کمترین تزلزلى پاداش را از پروردگارش درخواست مى کرد. روز دهـم محرم نیز بانگ (العطش) کودکان را شنید، دلش به درد آمد و مـهـر به آنان، او را از جا کند. مشکى برداشت و در میان صفوف به هم فشرده دشمنان خدا رفـت، بـا آنـان درآویخت و از فرات دورشان ساخت، مشتى آب برداشت تا تشنگى خود را بـرطرف کند، لیکن مهربانى او اجازه نداد قبل از برادر و کودکانش سیراب شود، پس آب را فرو ریخت.
وفادارى یـکـى دیـگـر از صـفـات ابـوالفـضـل کـه از بـرتـریـن و بـرجـسته ترین صفات است، (وفـادارى) اسـت. حـضرت در این صفت، گوى سبقت از همگان ربود و رکوردى جاودانى برجاى گذاشت و به بالاترین حد آن رسید. نمونه هاى وفادارى حضرت را در اینجا مى آوریم .
الف ـ وفادارى به دین ابوالفضل العباس (علیه السلام) از وفادارترین کسان به دین خود بود و بشدت از آن دفـاع کـرد. هـنـگـامـى کـه اسـلام در خـطـر نابودى قرار گرفت و دشمنان کمر بسته آن ـ امـویـان ـ بـا تـمـام وجـود بـه انکار آن برخاستند و شبانه روز محو آن را وجهه نظر خود قرار دادند و با آن جنگیدند، ابوالفضل به رزمگاه پاگذاشت و در راه دین خود، مخلصانه جهاد کرد تا آنکه کلمه توحید در زمین برقرار باشد و در آرمان هاى اعتقادیش دستانش قطع گشت و در خون خود غلتید.
ب ـ وفادارى به امت سـرور مـا حـضـرت عـبـاس (علیه السلام) مى دید که امت اسلامى در زیر کابوس تیره امـویـان دسـت و پـا مـى زنـد و زنـدگـى مرگبار سراسر ذلت و خوارى را سپرى مى کند. گروهى از مجرمان اموى سرنوشت آنان را در دست گرفته، ثروت هاى آنان را به باد مى دهـنـد، بـا مـقدرات آنان بازى مى کنند و حتى یکى از سپاسگزاران اموى با وقاحت و بدون شرم و حیا اعلام مى کند که: "منطقه" سواد؛ باغستان قریش است و چه اهانتى به امت بیش از این . در برابر وضعیت طاقت فرسا، ابوالفضل وفادارى به امت را در قیام دید. پس همراه با برادرش و گروهى از رادمردان اهل بیت و آزادگان دلباخته آنان بپاخاست و شعار آزادى از یـوغ بـنـدگـى امـویان را سر داد و رهایى امت اسلامى از بردگى آنان را هدف خود کرد و جـهـادى مـقـدّس بـراى بازگرداندن زندگى کریمانه براى آنان را آغاز کرد و در راه این هـدف والا، خـود و تـمـامـى بـپـاخـاسـتـگـان بـه شهادت رسیدند. پس کدام وفادارى به امت مثل این وفادارى است ؟!
ج ـ وفادارى به وطن سـرزمـیـن اسـلامـى در گـرداب مـحنت و رنج هاى توانفرسا در ایام حکومت امویان، غوطهور بـود. اسـتـقـلال و کـرامـت خود را از دست داده بود و به باغستانى براى امویان، سرمایه داران قریش و دیگر مزدوران بدل گشته بود. تـهـیـدستى و فقر، همه گیر و مصلحان و آزادگان خوار شده بودند و مجالى براى آزادى فـکـر و نـظـر نـمـانـده بود. حضرت عباس تحت رهبرى برادرش سیدالشهداء براى در هم شکستن این حکومت سیاه و فروپاشى پایه هاى آن، قیام کرد و بر اثر فداکاریهاى آنان بود که طومار حکومت اموى پس از چندى در هم پیچیده شد؛ در حقیقت بزرگترین وفادارى به وطن اسلامى همین است .
د ـ وفادارى به برادر ابـوالفـضـل پـیـمـانـى را کـه بـا خـداونـد بـراى حـفـظ بـیـعـت خود با برادرش ریحانه رسـول خـدا(صـلّى الله علیه و آله) و اولین مدافع حقوق مظلومان و محرومان بسته بود، بـدان وفـادار مـانـد. مردمان در طول تاریخ مانند این وفادارى در حق برادر را ندیده اند و قطعاً زیباتر از این وفادارى در کارنامه وفاى انسانى به ثبت نرسیده است ؛ وفاداریى که هر آزاده شریفى را به خود جذب مى کند. حضرت عباس (علیه السلام) در دامان ایمان، مرکز تقوا و آموزشگاه خداپرستى و خداخواهى ، تربیت یافت و پدرش ، پیشواى موحّدان و سرور متقیان ، جانش را با جوهر ایمان و توحید حـقـیقى پرورش داد و تغذیه کرد.
قوّت اراده (اسـتـوارى و قدرت اراده) از مهمترین و بارزترین صفات بزرگان جاوید تاریخ است کـه در کـار خـود موفق بوده اند؛ زیرا محال است افراد سست عنصر و ضعیف الاراده بتوانند کمترین هدف اجتماعى را محقق کنند یا کارى سیاسى را به پایان برند. ابوالفضل(علیه السلام) در اراده نیرومند و عزم و جزم، در بالاترین سطح قرار داشت. بـه اردوگـاه حق پیوست و بدون تزلزل یا تردید، پیش رفت و در عرصه تاریخ به عـنـوان بـزرگـترین فرمانده بى مانند شناخته شد و اگر این صفت در او نبود، افتخار و جاودانگى در طول تاریخ برایش ثبت نمى شد.
مهربانى مـحـبـت و مـهـربـانـى بـه مـحـرومـان و سـتـمـدیـدگـان بـر وجـود ابـوالفـضـل مـسـتـولى بـود و ایـن پـدیـده بـه زیـبـاتـریـن شـکـل خـود در کـربـلا آشـکـار شـد و جـلوه کـرد؛ سـپـاه امـویـان آبـشـخـور فـرات را بـر اهـل بـیـت بـسـتـنـد تـا آنـان بـر اثـر تـشـنـگـى بـمـیـرنـد یـا تـسـلیـم گـردنـد. ابوالفضل که لب هاى خشکیده و چهره هاى رنگ پریده فرزندان برادرش و دیگر کودکان را از شـدت تـشنگى دید، قلبش فشرده گشت و از عطوفت و مهربانى دلش آتش گرفت . سـپـس بـه مـهـاجـمـان حـمله کرد، راهى براى خود گشود و براى کودکان آب آورد و آنان را سـیـراب کـرد. در روز دهـم محرم نیز بانگ (العطش) کودکان را شنید، دلش به درد آمد و مـهـر به آنان، او را از جا کند. مشکى برداشت و در میان صفوف به هم فشرده دشمنان خدا رفـت، بـا آنـان درآویخت و از فرات دورشان ساخت، مشتى آب برداشت تا تشنگى خود را بـرطرف کند، لیکن مهربانى او اجازه نداد قبل از برادر و کودکانش سیراب شود، پس آب را فرو ریخت. حال در تاریخ امت ها و ملت ها بگردید آیا چنین محبت و رحمتى را ـ جز در قمر بنى هاشم و افتخار عدنان ـ خواهید یافت ؟! ایـنـهـا پـاره اى از صفات و فضایل ابوالفضل است که با داشتن آنها ـ چون پدرش ـ به بالاترین قلّه مجد و کرامت دست یافت. برگرفته از کتاب زنـدگـانـى حـضـرت ابـوالفـضـل العباس علیه السلام؛ علّامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشى تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان |
خانوم یا حضرت زهرا (س)امروز که به اینجا اومدی و به پسرت سرزدی در حق ما جاماندگان نیز دعا کنید
به امید زیارتش |
فرارسیدن میلاد سرور کائنات حضرت امام حسین (ع) و سالروز میلاد فرخنده رهبر آرادگان جهان حضرت آیت الله خامنه ای و فرارسیدن روز پاسدار
برتمامی آزادگان مبارک |
نام: على بن ابی طالب کنیه: ابوالحسن، ابوالحسین، ابو تراب، ابو السبطین و الریحانتین.
ألقاب: امیرالمؤمنین، سیّد الوصیین، سیّد المسلمین، سیّد الأوصیاء، سیّد العرب، خلیفة رسول الله، امام المتّقین، یعسوب المؤمنین، صهر رسول الله، حیدر، مرتضى، وصى، و... . منصب: معصوم دوم و امام اوّل شیعیان و خلیفه چهارم مسلمانان. تاریخ ولادت: سیزده رجب سال 30 عام الفیل، 23 سال پیش از هجرت پیامبر اسلام (ص). محل تولد: مکه معظّمه، داخل کعبه، در بیت الله الحرام (در سرزمین کنونى عربستان سعودى). تولد در خانه کعبه
فضیلتى است مخصوص حضرت على (ع)، و خداى متعال، تنها به وى چنین امتیازى را کرامت نموده است. نه پیش از او و نه پس از او، براى هیچ فردى چنین فضیلتى محقق نشده است.
نَسبَ پدرى: ابى طالب (عبد مناف) بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف. حضرت ابوطالب (ع) پس از پدرش، عبدالمطلب، به مدت 44 سال کفیل و پشتیبان حضرت محمد (ص) بود و در ظهور و گسترش اسلام کمکهاى شایانى به آن حضرت نمود و ایشان را از گزند و کید و کین قریش در امان داشت و بهتر از فرزندان خویش از او حمایت کرد. مادر: فاطمه بنت اسد بن هاشم. حضرت على (ع) و برادرانش نخستین هاشمیانى بودند که از پدر و مادر هاشمى تولد یافتند. مادرش (فاطمه بنت اسد) از بانوان بزرگ صدر اسلام و از نخستین زنانى بود که پس از خدیجه کبرى (س) به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد. حضرت محمد(ص) از سن هشت سالگى در دامن پرمهر این بانوى مجلّله تربیت یافت و بیش از چهل سال از خدمات و حمایتهاى او بهرهمند بود. وى در این مدت نقش مادر پیامبر (ص) را بر عهده داشت. فاطمه بنت اسد به همراه خاندان پیامبر اکرم (ص) به مدینه مهاجرت کرد و در همان جا وفات یافت. پیامبر اکرم (ص) در وفات او اندوهگین شده و با دست خود و با پیراهن خود، او را کفن کرد و بر وى نماز خواند و به خاک سپرد. سپس ولایت فرزندش، على (ع) را بر وى تلقین فرمود و دعا را در حقش از خداى منان مسئلت نمود ـ عـلى (عـلیـه السـلام ) نـخـسـتـیـن امـام مـؤ مـنـیـن و رهـبـر مسلمانان و اوّلین خلیفه بعد از رسول خدا، پیامبر راستین و امین اسلام محمّد بن عبداللّه خاتم پیامبران ـ صلوات خدا بر او و دودمـان پـاکـش بـاد ـ است او که برادر و پسر عمو و وزیر پیامبر (صلّى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم ) و دامـاد آن حـضـرت ؛ یـعنى شوهر دخترش حضرت فاطمه زهرا ـ سـلام اللّه عـلیـهـا ـ سـرور بـانـوان دو جـهـان اسـت ، امـیـرمـؤ مـنـان عـلى بـن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف ، سرور اوصیا ـ بهترین صلوات و سلام بر او باد ـ .
کـنـیـه عـلى (عـلیـه السـلام ) ابـوالحـسـن اسـت ، او در روز جـمـعـه سـیـزدهـم رجـب سـال سـى ام ((عـام الفـیـل )) (ده سـال قـبـل از بـعـثـت ) در مـکـه در بـیـت الحـرام داخـل کـعـبـه خـانـه خـدا، دیـده بـه ایـن جـهـان گـشـود کـه هـیـچ کـس قـبـل از او و بـعـد از او، در ایـن خـانـه خـدا تولّد نیافت و نمى یابد و این نشانگر موهبت و احترام و توجّه خاصّ خداوند به وجود على (علیه السلام ) است و بیانگر مقام بسیار ارجمند اوست . امـیـرمـؤ مـنـان عـلى (عـلیـه السـلام ) و بـرادرانـش (طـالب ، عـقـیـل و جـعـفـر) نخستین کسانى هستند که از دو سو (هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر) از نسل هاشم بن عبد مناف هستند، به این خاطر و به خاطر نشو و پرورش آن حضرت در دامان رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم ) و تحصیل کمالات معنوى از او، به دوشرافت نایل گردید (شرافت نسب و شرافت پرورش و آموزش از دامان فرهنگ ساز رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم )). عـلى (عـلیـه السـلام ) نـخـسـتـیـن فـردى بـود کـه قـبـول اسـلام کـرد و بـه خـدا و رسـولش ایـمـان آورد و هـیـچ کـس از اهل بیت رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) و از اصحاب ، در این جهت به او نرسید و او نـخـسـتـیـن مردى بود که پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) او را دعوت به اسلام کرد و او آن را پذیرفت و همواره از دین اسلام حمایت مى کرد و با مشرکان مبارزه مى نمود و از حریم ایمان دفاع مى کرد و گمراهان و سرکشان را سرکوب مى نمود و دستورات دین و قرآن را منتشر مى ساخت و به عدالت ، حکم مى کرد و به کارهاى نیک دستور مى داد. امام صادق "علیه السلام" فرمود: هنگامى که پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم از مادر متولد شد، فاطمه بنت اسد نزد همسر خود ابوطالب "پدر على علیه السلام" آمد و مژده تولد پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم را به او داد، ابوطالب به او فرمود: یک سبت "روزگار دراز و طولانى" صبر کن من هم مژده تولد مانند آن را که جز نبوت ندارد، به تو خواهم داد، آنگاه امام فرمود: سبت مدت سى سال است و فاصله زمانى بین تولد پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم تا تولد امیرالمؤمنین "علیه السلام" سى سال بود. نام: على بن ابی طالب کنیه: ابوالحسن، ابوالحسین، ابو تراب، ابو السبطین و الریحانتین.
ألقاب: امیرالمؤمنین، سیّد الوصیین، سیّد المسلمین، سیّد الأوصیاء، سیّد العرب، خلیفة رسول الله، امام المتّقین، یعسوب المؤمنین، صهر رسول الله، حیدر، مرتضى، وصى، و... . منصب: معصوم دوم و امام اوّل شیعیان و خلیفه چهارم مسلمانان. تاریخ ولادت: سیزده رجب سال 30 عام الفیل، 23 سال پیش از هجرت پیامبر اسلام (ص). محل تولد: مکه معظّمه، داخل کعبه، در بیت الله الحرام (در سرزمین کنونى عربستان سعودى). تولد در خانه کعبه
فضیلتى است مخصوص حضرت على (ع)، و خداى متعال، تنها به وى چنین امتیازى را کرامت نموده است. نه پیش از او و نه پس از او، براى هیچ فردى چنین فضیلتى محقق نشده است.
نَسبَ پدرى: ابى طالب (عبد مناف) بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف. حضرت ابوطالب (ع) پس از پدرش، عبدالمطلب، به مدت 44 سال کفیل و پشتیبان حضرت محمد (ص) بود و در ظهور و گسترش اسلام کمکهاى شایانى به آن حضرت نمود و ایشان را از گزند و کید و کین قریش در امان داشت و بهتر از فرزندان خویش از او حمایت کرد. مادر: فاطمه بنت اسد بن هاشم. حضرت على (ع) و برادرانش نخستین هاشمیانى بودند که از پدر و مادر هاشمى تولد یافتند. مادرش (فاطمه بنت اسد) از بانوان بزرگ صدر اسلام و از نخستین زنانى بود که پس از خدیجه کبرى (س) به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد. حضرت محمد(ص) از سن هشت سالگى در دامن پرمهر این بانوى مجلّله تربیت یافت و بیش از چهل سال از خدمات و حمایتهاى او بهرهمند بود. وى در این مدت نقش مادر پیامبر (ص) را بر عهده داشت. فاطمه بنت اسد به همراه خاندان پیامبر اکرم (ص) به مدینه مهاجرت کرد و در همان جا وفات یافت. پیامبر اکرم (ص) در وفات او اندوهگین شده و با دست خود و با پیراهن خود، او را کفن کرد و بر وى نماز خواند و به خاک سپرد. سپس ولایت فرزندش، على (ع) را بر وى تلقین فرمود و دعا را در حقش از خداى منان مسئلت نمود ـ عـلى (عـلیـه السـلام ) نـخـسـتـیـن امـام مـؤ مـنـیـن و رهـبـر مسلمانان و اوّلین خلیفه بعد از رسول خدا، پیامبر راستین و امین اسلام محمّد بن عبداللّه خاتم پیامبران ـ صلوات خدا بر او و دودمـان پـاکـش بـاد ـ است او که برادر و پسر عمو و وزیر پیامبر (صلّى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم ) و دامـاد آن حـضـرت ؛ یـعنى شوهر دخترش حضرت فاطمه زهرا ـ سـلام اللّه عـلیـهـا ـ سـرور بـانـوان دو جـهـان اسـت ، امـیـرمـؤ مـنـان عـلى بـن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف ، سرور اوصیا ـ بهترین صلوات و سلام بر او باد ـ .
کـنـیـه عـلى (عـلیـه السـلام ) ابـوالحـسـن اسـت ، او در روز جـمـعـه سـیـزدهـم رجـب سـال سـى ام ((عـام الفـیـل )) (ده سـال قـبـل از بـعـثـت ) در مـکـه در بـیـت الحـرام داخـل کـعـبـه خـانـه خـدا، دیـده بـه ایـن جـهـان گـشـود کـه هـیـچ کـس قـبـل از او و بـعـد از او، در ایـن خـانـه خـدا تولّد نیافت و نمى یابد و این نشانگر موهبت و احترام و توجّه خاصّ خداوند به وجود على (علیه السلام ) است و بیانگر مقام بسیار ارجمند اوست . امـیـرمـؤ مـنـان عـلى (عـلیـه السـلام ) و بـرادرانـش (طـالب ، عـقـیـل و جـعـفـر) نخستین کسانى هستند که از دو سو (هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر) از نسل هاشم بن عبد مناف هستند، به این خاطر و به خاطر نشو و پرورش آن حضرت در دامان رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم ) و تحصیل کمالات معنوى از او، به دوشرافت نایل گردید (شرافت نسب و شرافت پرورش و آموزش از دامان فرهنگ ساز رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم )). عـلى (عـلیـه السـلام ) نـخـسـتـیـن فـردى بـود کـه قـبـول اسـلام کـرد و بـه خـدا و رسـولش ایـمـان آورد و هـیـچ کـس از اهل بیت رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) و از اصحاب ، در این جهت به او نرسید و او نـخـسـتـیـن مردى بود که پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) او را دعوت به اسلام کرد و او آن را پذیرفت و همواره از دین اسلام حمایت مى کرد و با مشرکان مبارزه مى نمود و از حریم ایمان دفاع مى کرد و گمراهان و سرکشان را سرکوب مى نمود و دستورات دین و قرآن را منتشر مى ساخت و به عدالت ، حکم مى کرد و به کارهاى نیک دستور مى داد. امام صادق "علیه السلام" فرمود: هنگامى که پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم از مادر متولد شد، فاطمه بنت اسد نزد همسر خود ابوطالب "پدر على علیه السلام" آمد و مژده تولد پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم را به او داد، ابوطالب به او فرمود: یک سبت "روزگار دراز و طولانى" صبر کن من هم مژده تولد مانند آن را که جز نبوت ندارد، به تو خواهم داد، آنگاه امام فرمود: سبت مدت سى سال است و فاصله زمانى بین تولد پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم تا تولد امیرالمؤمنین "علیه السلام" سى سال بود. |
دهم ماه رجب بود دل و بی قرینه ساختم |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||