پنجاه سال عبادت کردید ، خدا قبول کند یک روز هم یکی از این وصیّتنامه را بگیرید و مطالعه کنید وفکر کنید . امام خمینی (قدس سره ) «و قاتلو ا فی سبیل الله الذین یقاتلوکم ولاتعتدوا ان الله لایحب المعتدین » (درراه خدا با آنان که به جنگ و دشمنی شما برخیزند ، جهاد کنید . لیکن ستمکار نباشید که خدا ستمکاران را دوست ندارد .) امام حسین (ع)در برابر خدای خویش تسلیم شد و برای احیای اسلام و برای رضای او از همه چیز خود گذشت ، از فرزند شش ماهه گرفته تا برادر رشیدش ویاور همراه پیرش ، و ندای «هل من ناصر ینصرنی »را سرداد و در ظاهر جوابی نشنید ، ولی تسلیم نشد و به جهاد مقدس خود ادامه داد تا سرانجام با شهادت ، به جهانیان وبه کوردلان و بینایان نابینا ثابت کرد، گرچه همه چیز خود رااز دست داده ام ، پس بگذار ید بمیرم که این بهترین است و هم اکنون بعداز قرن ها ، شاگردان او به ندای امام آزاده ی خویش جواب مثبت داده و به پیش می تازند و شهادت را پیشه ی خود می گیرند و با دستی پربه نزد پروردگار می شتابند و زندگی جاودانه ی خویش را آغاز می کنند. نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز دانش آموزان عالم را چنین دانا کند اما ، مابا این همه ادعا یی که می کنیم ، چه داریم و با چه روشی می خواهیم راه امام حسین (ع) راانتخاب نموده و جزو شاگردان او باشیم ؟ آیا می توانیم همانند «حر » به لشکر آموزگار خویش بپیوندیم ؟آیا چنین لیاقتی راداریم ؟ دردست خویش ،کدامین گوهر گرانبهایی را ذخیره نموده ایم ؟ سرانجام اما م حسین (ع)جهادمقدس را با شهادت خود و یارانش خاتمه داد و زینب (س) را مأمور گسترش اسلام ، راهی کاخ زرین یزید بن معاویه نمود تا تخت و تاج شاهی را توسط دختر سه ساله و دیگر یارانش به لرزه درآورد. لیکن تاجهان باقی است ، زنده اوست که به شاگردانش از دانشگاه شهادت ، کارنامه ی خونین قبولی رااهدا می نماید. شهید محمد کاظم تقی پور |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||