ابن اسحاق، از زهری، از سعید بن مسیّب، از ابی هریره روایت کرده است: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت کرد، عمر بن خطاب برخاست و گفت: عده ای گمان می کنند که رسول خدا فوت کرده است، در حالی که به خدا قسم، رسول خدا فوت نکرده است، بلکه پیش پروردگار خود رفته است؛ چنان که موسی بن عمران پیش خدا رفت و پس از غیبت چهل روزه به میان قوم خود بازگشت، در حالی که آن ها گمان کرده بودند او از دنیا رفته است!، به خدا قسم که رسول خدا، حتما مراجعت می کنند؛ چنان که موسی مراجعت کرد. دست و پای کسانی که گمان می کنند رسول خدا فوت کرده است، باید قطع شود. وقتی این خبر به ابوبکر رسید، پیش آمد تا جلوی در مسجد رسید، در حالی که عمر مشغول صحبت با مردم بود و متوجه حضور او نشد. او وارد حجره عایشه شد که جنازه رسول خدا صلی الله علیه و آله در گوشه ای از آن نهاده شده و بُرد قرمز رنگی بر روی آن کشیده شده بود. ابوبکر پارچه را کنار زد و صورت پیامبر را بوسید. سپس پارچه را برگرداند و از حجره خارج شد، در حالی که عمر هنوز با مردم سخن می گفت. ابوبکر او را مورد خطاب قرار داد و گفت: ای عمر، تو را به پیامبر ساکت باش، اما عمر می خواست که همچنان صحبت کند!، ابوبکر رو به مردم کرد و پس از حمد و ثنای الهی، گفت: ای مردم، آگاه باشید که هر کس محمد را می پرستیده، محمد فوت کرده است و هر کس که خدا را عبادت می کرده، همانا او زنده است و هرگز نمی میرد. سپس این آیه را خواند: «و ما محمّدٌ الاّ رسولٌ قدْ خلَت مِن قبلِهِ الرُّسُل أَفَإِن ماتَ أَو قُتِل انقَلَبْتُم علی أعقابِکُم وَ مَن یَنْقَلِبْ علی عَقَبَیه فلَن یضُرَّ اللّهَ شیئا و سیجزی اللّه الشّاکرین»(آل عمران :144)؛ محمد، جز فرستاده ای که پیش از او هم پیامبرانی آمده و گذشته اند نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمی گردید؟ و هر کسی از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رساند، و به زودی خدا سپاسگزاران را پاداش می دهد. عمر که گویی نمی دانست، این آیه نازل شده است، از تعجب دهانش باز ماند.
|
پیام تشکر و قدردانی رهبر انقلاب اسلامی از حضور دهها میلیونی ملتِ شگفتی آفرین ایران
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در پیامی از حضور دهها میلیونی ملتِ شگفتی آفرین ِایران در راهپیمایی 22 بهمن تشکر و قدردانی و تأکید کردند: دوستان و دشمنان ملت ایران بدانند که این ملت راه خود را شناخته و تصمیم خود را برای رسیدن به قله پیشرفت و سعادت گرفته است و هر مانعی را از سر راه خود برخواهد داشت. متن پیام به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم ملت عظیم الشأن و شگفتی آفرین ایران خسته مباد گامهای استوارتان، سربلند باد پرچم همت و آزادگی تان، درود خدا بر عزم راسخ و بصیرت بی همتایتان که همیشه در لحظهی نیاز، صحنه رویارویی با بد دلان و بدخواهان را عرصهی پیروزی حق میسازد و نمایشگاهی از عزت و عظمت می آراید. و سپاسی از ژرفای دل و جان، آفرینندهی هستی را که دست قدرت خود را در عزم و ایمان و بصیرت شما نمایان ساخت و در سی و یکمین سالروز تولد جمهوری اسلامی، نیرومندی و سرزندگی این نظام را که بر ایمان و اعتماد به نفس ملتی کهن تکیه زده است، بیش از همیشه به رُخ دشمنان کشید. آیا سی و یک سال آزمون و خطای چند دولت متکبّر و زورگو کافی نیست که آنان را از خواب غفلت بیدار کند و بیهودگی تلاش برای سیطره بر ایران اسلامی را به آنان تفهیم نماید؟ آیا حضور دهها میلیون انسان بصیر و پُر انگیزه در جشن سی و یک سالگی انقلاب کافی نیست که معاندان و فریب خوردگان داخلی را که گاه ریاکارانه دَم از «مردم» میزنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را که همان صراط مستقیم اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد؟ دوستان و دشمنان ملت ایران بدانند که این ملت، راه خود را شناخته و تصمیم خود را گرفته است و برای رسیدن به قلّهی پیشرفت و سعادت با تکیه به خدا و اعتماد به قدرتی که خداوند به او بخشیده است هر مانعی را از سر راه برخواهد داشت.کمک و توفیق الهی یار این ملت و دعای حضرت بقیه الله ارواحنا فداه پشتیبان آنان باد. سیّد علی خامنهای 22/بهمن/1388
|
22 بهمن چه روزی است؟ این سئوال را رهبر معظم انقلاب پاسخ فرمودند:
این ملت عظیم، این عظمت ملى، در جهت اسلام، براى خدا، در راه خدا، با هم متفقند؛ حرفشان یکى است، دلشان یکى است؛ ولو سلائق سیاسىشان ممکن است مختلف باشد. این وحدت را میخواهند به هم بزنند. و ملت ایستاده است. روز بیست و دوى بهمن انشاءاللَّه به حول و قوهى الهى ملت عزیز ایران نشان خواهد داد که چگونه با اتحاد خود، با وحدت کلمهى خود، آنچنان مشتى به دهان همهى مستکبرین، به آمریکا، به انگلیس، به صهیونیستها خواهد زد که باز هم مثل گذشته اینها را مبهوت کند.
|
متن زیر بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در بین اقشار مختلف مردم در سالهای مختلف به مناسبت اربعین حسینی است . حضرت آیة الله خامنهای در این گفتار به تبیین مأموریت مهم خاندان سیدالشهدا (علیهالسلام) پس از واقعه عاشورا پرداخته و تأکید میکنند مهمترین درس اربعین، زنده نگهداشتن یاد و حقیقت شهادت است.
یاد حقیقت و خاطرهى شهادت
به همان اندازه که مجاهدت حسینبنعلى(علیهماالسلام) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب(علیهاالسلام) و مجاهدت امام سجاد(علیهالسلام) و بقیهى بزرگواران، دشوار بود. البته صحنهی آنها، صحنهى نظامى نبود؛ بلکه تبلیغى و فرهنگى بود. ما به این نکتهها باید توجه کنیم. درسى که اربعین به ما مىدهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطرهى شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببینید از اول انقلاب تا امروز، تبلیغات علیه انقلاب و امام و اسلام و این ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبلیغات و طوفانى که علیه جنگ به راه نیفتاد جنگى که دفاع و حراست از اسلام و میهن و حیثیت و شرف مردم بود. ببینید دشمنان علیه شهداى عزیزى که جانشان - یعنى بزرگترین سرمایهشان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه کردند و مستقیم و غیرمستقیم، با رادیوها و روزنامهها و مجلهها و کتابهایى که منتشر مىکردند، در ذهن آدمهاى سادهلوح در همه جاى دنیا، چه تلقینى توانستند بکنند. اگر در مقابل این تبلیغات، تبلیغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ایران و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان، در خدمت حقیقتى که در این کشور وجود دارد، قرار نگیرد، دشمن در میدان تبلیغات غالب خواهد شد. میدان تبلیغات، میدان بسیار عظیم و خطرناکى است. (29/6/68)
اهمیت اربعین - اساسا اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یاد نهضت حسینی برای همیشه جاودانه شد و این کار پایهگذاری گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلی، در حوادث گوناگون ـ از قبیل شهادت حسین بن علی(علیهماالسلام) در عاشورا ـ به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسلهای بعد، از دستاورد شهادت استفادهی زیادی نخواهند برد.(29/6/68)- درست است که خدای متعال، شهدا را در همین دنیا هم زنده نگه میدارد و شهید به طور قهری در تاریخ و یاد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبیعییی که خدای متعال برای این کار ـ مثل همهی کارها ـ قرار داده است، همین چیزی است که در اختیار و ارادهی ماست. ما هستیم که با تصمیم درست و بجا، میتوانیم یاد شهدا و خاطره و فلسفهی شهادت را احیا کنیم و زنده نگهداریم. (29/6/68) اساسا اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یاد نهضت حسینی برای همیشه جاودانه شد و این کار پایهگذاری گردید.
نقش امام سجاد و حضرت زینب(علیهماالسلام)
- اگر زینب کبری(سلاماللهعلیها) و امام سجاد(صلواتاللهعلیه) در طول آن روزهای اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهای بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سالهای متمادی که این بزرگواران زنده ماندند ـ مجاهدات و تبیین و افشاگری نکرده بودند و حقیقت فلسفهی عاشورا و هدف حسین بن علی و ظلم دشمن را بیان نمیکردند، واقعهی عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقی نمیماند. (29/6/68) - چرا امام صادق(علیه الصلاه والسلام) ـ طبق روایت ـ فرمودند که هر کس یک بیت شعر درباره حادثه عاشورا بگوید و کسانی را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟ چون تمام دستگاههای تبلیغاتی، برای منزوی کردن و در ظلمت نگهداشتن مسألهی عاشورا و کلاً مسئله اهلبیت، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیه چه بود. تبلیغ، اینگونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهای ظالم و ستمگر، حداکثر استفاده را از تبلیغات دروغ و مغرضانه و شیطنتآمیز میکردند. در چنین فضایی، مگر ممکن بود قضیهی عاشورا ـ که با این عظمت در بیابانی در گوشهیی از دنیای اسلام اتفاق افتاده ـ با این تپش و نشاط باقی بماند؟ یقینا بدون آن تلاشها، از بین میرفت. (29/6/68)
تلاش بازماندگان امام حسین(علیهالسلام) - آنچه این یاد را زنده کرد، تلاش بازماندگان حسین بن علی(علیهالسلام) بود. به همان اندازه که مجاهدت حسین بن علی (علیهالسلام) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب(علیهاالسلام) و مجاهدت امام سجاد(علیهالسلام) و بقیهی بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنهی نظامی نبود؛ بلکه تبلیغی و فرهنگی بود. ما به این نکتهها باید توجه کنیم. (29/6/68)
تبلیغات دستگاه جبار یزید - دستگاه ظالم جبار یزیدی با تبلیغات خود، حسین بن علی(علیهماالسلام) را محکوم میساخت و وانمود میکرد که حسینبنعلی(علیهماالسلام) کسی بود که بر ضد دستگاه عدل و حکومت اسلامی و برای دنیا قیام کرده است! بعضی هم، این تبلیغات دروغ را باور میکردند. بعد هم که حسینبنعلی(علیهالسلام)، با آن وضع عجیب و با آن شکل فجیع، به وسیلهی دژخیمان در صحرای کربلا به شهادت رسید، آن را یک غلبه و فتح وانمود میکردند! اما تبلیغات صحیح دستگاه امامت، تمام این بافتهها را عوض کرد. حق، اینگونه است. (29/6/68)
یا حسین، یا حسین، یا حسین! در روز اربعین هم، بعد از آن روزهاى تلخ و آن شهادت عجیب، اولین زائران اباعبداللهالحسین (علیهالسلام) بر سر قبر امامِ معصومِ شهید جمع شدند. از جمله کسانى که آن روز آمدند، یکى «جابر بن عبدالله انصارى» است و یکى «عطیة بن سعد عوفى» که او هم از اصحاب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. جابر بن عبدالله از صحابه پیامبر و از اصحاب جنگ بدر است؛ آن روز هم علىالظّاهر مرد مسنّى بوده است؛ شاید حداقل شصت، هفتاد سال از سن او - بلکه بیشتر - مىگذشته است. اگر در جنگ بدر بوده، پس لابد قاعدتاً در آن وقت باید بیش از هفتاد سال سن داشته باشد؛ لیکن «عطیه» از اصحاب امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است.او آن وقت جوانتر بوده؛ چون تا زمان امام باقر هم «عطیة بن سعد عوفى» علىالظّاهر زندگى کرده است. «عطیه» مىگوید: وقتى به آنجا رسیدیم، خواستیم به طرف قبر برویم، اما این پیرمرد گفت اول دم شطّ فرات برویم و غسل کنیم. در شطّ فرات غسل کرد، سپس قطیفهاى به کمر پیچید و قطیفهاى هم بر دوش انداخت؛ مثل کسى که مىخواهد خانهى خدا را طواف و زیارت کند، به طرف قبر امام حسین(علیهالسلام) رفت. ظاهراً او نابینا هم بوده است. مىگوید با هم رفتیم، تا نزدیک قبر امام حسین(علیهالسلام) رسیدیم. وقتى که قبر را لمس کرد و شناخت، احساساتش به جوش آمد. این پیرمرد که لابد حسینبنعلى(علیهالسلام) را بارها در آغوش پیامبر دیده بود، با صداى بلند سه مرتبه صدا زد: یا حسین، یا حسین، یا حسین! هر کس یک بیت شعر درباره حادثه عاشورا بگوید و کسانی را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟ چون تمام دستگاههای تبلیغاتی، برای منزوی کردن و در ظلمت نگهداشتن مسألهی عاشورا و کلاً مسئله اهلبیت، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیه چه بود. واقعهى جوشان، زنده و مشتعل عاشورا اساساً اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهى خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یاد نهضت حسینى براى همیشه جاودانه شد و این کار پایهگذارى گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبیل شهادت حسینبنعلى(علیهالسلام) در عاشورا - به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده زیادى نخواهند برد... اگر زینب کبرى (سلاماللهعلیها) و امام سجّاد(صلواتاللهعلیه) در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سالهاى متمادى که این بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبیین و افشاگرى نکرده بودند و حقیقت فلسفهى عاشورا و هدف حسینبنعلى و ظلم دشمن را بیان نمىکردند، واقعهى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمىماند. (خطبههاى نماز جمعه تهران 14/3/78)
اولین شکوفههاى عاشورایى
اربعین هم خود یک فروردین دیگر است. اولین شکوفههاى عاشورایى در اربعین شکفته شد. اولین جوششهاى چشمهى جوشان محبت حسینى - که شطّ همیشه جارى زیارت را در طول این قرنها به راه انداخته است - در اربعین پدید آمد. مغناطیس پُرجاذبهى حسینى، اولین دلها را در اربعین به سوى خود جذب کرد؛ رفتن جابر بن عبدالله و عطیّه به زیارت امام حسین(علیهالسلام) در روز اربعین، سرآغاز حرکت پُربرکتى بود که در طول قرنها تا امروز، پیوسته و پىدرپى این حرکت پُرشکوهتر، پُرجاذبهتر و پُرشورتر شده است و نام و یاد عاشورا را روز به روز در دنیا زندهتر کرده است. (پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب 1/1/85) |
سلام بر ستارههای سوخته بر اندام دشت! سلام بر بدنهای چاک چاک! سلام بر خورشیدهای بر نیزه! سلام بر مظلومیت بر خاک مانده. سلام بر اربعین! سلام بر لحظههای غریب وصال! سلام بر لحظهای که تو را از عطر خوش بهشتیات باز شناختم! سلام بر پیراهنی که بوی غربت مادر را میدهد! سلام بر اجساد مطهری که غریب، بر خاک رها شدند! سلام بر حنجره خشک و تشنه علی اصغر! سلام بر خیمههای سوخته، بر بدنهای جدا شده از سر، معصومیت خاکستر شده، سلام بر تو برادر! |
دهه فجر مبارک
|
حضور مقام معظم رهبر ی در بهشت زهرا سلام الله علیها درتاریخ 10/11/88
برای سلامتی و طول عمر مقام معظم رهبری صلوات اللهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
|
الا که رازخدایی خدا کند که بیایی
|
زندگینامه امام کاظم (ع)
صفات ظاهری و باطنی موسی بن جعفر (ع)
امام ( ع ) در سنگر تعلیم حقایق و مبارزه نشر فقه جعفری و اخلاق و تفسیر و کلام که از زمان حضرت صادق ( ع ) و پیش از آن در زمان امام محمد باقر ( ع ) آغاز و عملی شده بود ، در زمان حضرت امام موسی کاظم ( ع ) نیز به پیروی از سیره نیاکان بزرگوارش همچنان ادامه داشت ، تا مردم بیش از پیش به خط مستقیم امامت و حقایق مکتب جعفری آشنا گردند ، و این مشعل فروزان را از ورای اعصار و قرون به آیندگان برسانند . خلفای عباسی بنا به روش ستمگرانه و زیاده روی در عیش و عشرت ، همیشه درصدد نابودی بنی هاشم بودند تا اولاد علی ( ع ) را با داشتن علم و سیادت از صحنه سیاست و تعلیم و ارشاد کنار زنند ، و دست آنها را از کارهای کشور اسلامی کوتاه نمایند . اینان برای اجراء این مقصود پلید کارها کردند ، از جمله : چند تن از شاگردان مکتب جعفری را تشویق نمودند تا مکتبی در برابر مکتب جعفری ایجاد کنند و به حمایتشان پرداختند . بدین طریق مذاهب حنفی ، مالکی ، حنبلی و شافعی هر کدام با راه و روش خاص فقهی پایه ریزی شد . حکومتهای وقت و بعد از آن - برای دست یابی به قدرت - از این مذهبها پشتیبانی کرده و اختلاف آنها را بر وفق مراد و مقصود خود دانسته اند . در سالهای آخر خلافت منصور دوانیقی که مصادف با نخستین سالهای امامت حضرت موسی بن جعفر ( ع ) بود " بسیاری از سادات شورشی - که نوعا از عالمان و شجاعان و متقیان و حق طلبان اهل بیت پیامبر ( ص ) بودند و با امامان نسبت نزدیک داشتند - شهید شدند . این بزرگان برای دفع ستم و نشر منشور عدالت و امر به معروف و نهی از منکر ، به پا می خاستند و سرانجام با اهداء جان خویش ، به جوهر اصلی تعالیم اسلام جان می دادند ، و جانهای خفته را بیدار می کردند . طلوعها و غروبها را در آبادیهای اسلامی به رنگ ارغوانی درمی آوردند و بر در و دیوار شهرها نقش جاوید می نگاشتند و بانگ اذان مؤذنان را بر مأذنه های مساجد اسلام شعله ور می ساختند " . در مدینه از کارگزاران مهدی عباسی فرزند منصور دوانیقی در عمل ، همان رفتار زشت دودمان سیاه بنی امیه را پیش گرفتند ، و نسبت به آل علی ( ع ) آنچه توانستند بدرفتاری کردند . داستان دردناک " فخ " در زمان هادی عباسی پیش آمد . علت بروز این واقعه این بود که " حسین بن علی بن عابد " از اولاد حضرت امام حسن ( ع ) که از افتخارات سادات حسنی و از بزرگان علمای مدینه و رئیس قوم بود ، به یاری عده ای از سادات و شیعیان در برابر بیدادگری " عبدالعزیز عمری " که مسلط بر مدینه شده بود ، قیام کردند و با شجاعت و رشادت خاص در سرزمین فخ عده زیادی از مخالفان را کشتند ، سرانجام دشمنان دژخیم این سادات شجاع را در تنگنای محاصره قرار دادند و به قتل رساندند و عده ای را نیز اسیر کردند . مسعودی می نویسد : بدنهایی که در بیابان ماند طعمه درندگان صحرا گردید . سیاهکاریهای بنی عباس منحصر به این واقعه نبود . این خلفای ستمگر صدها سید را زیر دیوارهای و میان ستونها گچ گرفتند ، و صدها تن را نیز در تاریکی زندانها حبس کردند و به قتل رساندند . عجب آنکه این همه جنایتها را زیر پوشش اسلامی و به منظور فروخواباندن فتنه انجام می دادند . حضرت موسی بن جعفر ( ع ) را هرگز در چنین وضعی و با دیدن و شنیدن آن همه مناظر دردناک و ظلمهای بسیار ، آرامشی نبود . امام به روشنی می دید که خلفای ستمگر در پی تباه کردن و از بین بردن اصول اسلامی و انسانی اند . امام کاظم ( ع ) سالها مورد اذیت و آزار و تعقیب و زجر بود ، و در مدتی که از 4 سال تا 14 سال نوشته اند تحت نظر و در تبعید و زندانها و تک سلولها و سیاهچالهای بغداد - در غل و زنجیر - به سر می برد . امام موسی بن جعفر ( ع ) بی آنکه - در مراقبت از دستگاه جبار هارونی - بیمی بدل راه دهد به خاندان و بازماندگان سادات رسیدگی می کرد و از گردآوری و حفظ آنان و جهت دادن به بقایای آنان غفلت نداشت . آن زمان که امام ( ع ) در مدینه بود ، هارون کسانی را بر حضرت گماشته بود تا از آنچه در گوشه و کنار خانه امام ( ع ) می گذرد ، وی را آگاه کنند . هارون از محبوبیت بسیار و معنویت نافذ امام ( ع ) سخت بیمناک بود . چنانکه نوشته اند که هارون ، درباره امام موسی بن جعفر ( ع ) می گفت : " می ترسم فتنه ای بر پا کند که خونها ریخته شود " و پیداست که این " قیامهای مقدس " را که سادات علوی و شیعیان خاص رهبری می کردند و گاه خود در متن آن قیامها و اقدامهای شجاعانه بودند از نظر دستگاه حاکم غرق در عیش و تنعم بناحق " فتنه " نامیده می شد . از سوی دیگر این بیان هارون نشانگر آن است که امام ( ع ) لحظه ای از رفع ظلم و واژگون کردن دستگاه جباران غافل نبوده است . وقتی مهدی عباسی به امام ( ع ) می گوید : " آیا مرا از خروج خویش در ایمنی قرار می دهی " نشانگر هراسی است که دستگاه ستمگر عباسی از امام ( ع ) و یاران و شیعیانش داشته است . به راستی نفوذ معنوی امام موسی ( ع ) در دستگاه حاکم به حدی بود که کسانی مانند علی بن یقطین صدراعظم ( وزیر ) دولت عباسی ، از دوستداران حضرت موسی بن جعفر ( ع ) بودند و به دستورات حضرت عمل می کردند . سخن چینان دستگاه از علی بن یقطین در نزد هارون سخنها گفته و بدگوئیها کرده بودند ، ولی امام ( ع ) به وی دستور فرمود با روش ماهرانه و تاکتیک خاص اغفالگرانه ( تقیه ) که در مواردی ، برای رد گمی حیله های دشمن ضروری و شکلی از مبارزه پنهانی است ، در دستگاه هارون بماند و به کمک شیعیان و هواخواهان آل علی ( ع ) و ترویج مذهب و پیشرفت کار اصحاب حق ، همچنان پای فشارد - بی آنکه دشمن خونخوار را از این امر آگاهی حاصل شود - . سرانجام بدگوئی هائی که اطرافیان از امام کاظم ( ع ) کردند در وجود هارون کارگر افتاد و در سفری که در سال 179ه . به حج رفت ، بیش از پیش به عظمت معنوی امام ( ع ) و احترام خاصی که مردم برای امام موسی الکاظم ( ع ) قائل بودند پی برد . هارون سخت از این جهت ، نگران شد . وقتی به مدینه آمد و قبر منور پیامبر اکرم ( ص ) را زیارت کرد ، تصمیم بر جلب و دستگیری امام ( ع ) یعنی فرزند پیامبر گرفت . هارون صاحب قصرهای افسانه ای در سواحل دجله ، و دارنده امپراطوری پهناور اسلامی که به ابر خطاب می کرد : " ببار که هر کجا بباری در کشور من باریده ای و به آفتاب می گفت بتاب که هر کجا بتابی کشور اسلامی و قلمرو من است ! " آن چنان از امام ( ع ) هراس داشت که وقتی قرار شد آن حضرت را از مدینه به بصره آورند ، دستور داد چند کجاوه با کجاوه امام ( ع ) بستند و بعضی را نابهنگام و از راههای دیگر ببرند ، تا مردم ندانند که امام ( ع ) را به کجا و با کدام کسان بردند ، تا یأس بر مردمان چیره شود و به نبودن رهبر حقیقی خویش خو گیرند و سر به شورش و بلوا برندارند و از تبعیدگاه امام ( ع ) بی خبر بمانند . و این همه بازگو کننده بیم و هراس دستگاه بود ، از امام ( ع ) و از یارانی که - گمان می کرد - همیشه امام ( ع ) آماده خدمت دارد می ترسید ، این یاران با وفا - در چنین هنگامی - شمشیرها برافرازند و امام خود را به مدینه بازگردانند . این بود که با خارج کردن دو کجاوه از دو دروازه شهر ، این امکان را از طرفداران آن حضرت گرفت و کار تبعید امام ( ع ) را فریبکارانه و با احتیاطانجام داد . باری ، هارون ، امام موسی کاظم ( ع ) را - با چنین احتیاطها و مراقبتهایی از مدینه تبعید کرد . هارون ، ابتدا دستور داد امام هفتم ( ع ) را با غل و زنجیر به بصره ببرند و به عیسی بن جعفر بن منصور که حاکم بصره بود ، نوشت ، یک سال حضرت امام کاظم ( ع ) را زندانی کند ، پس از یک سال والی بصره را به قتل امام ( ع ) مأمور کرد . عیسی از انجام دادن این قتل عذر خواست . هارون امام را به بغداد منتقل کرد و به فضل بن ربیع سپرد . مدتی حضرت کاظم ( ع ) در زندان فضل بود . در این مدت و در این زندان امام ( ع ) پیوسته به عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال مشغول بود . هارون ، فضل را مأمور قتل امام ( ع ) کرد ولی فضل هم از این کار کناره جست . باری ، چندین سال امام ( ع ) از این زندان به آن زندان انتقال می یافت . در زندانهای تاریک و سیاهچالهای دهشتناک ، امام بزرگوار ما با محبوب و معشوق حقیقی خود ( الله ) راز و نیاز می کرد و خداوند متعال را بر این توفیق عبادت که نصیب وی شده است سپاسگزاری می نمود . عاقبت آن امام بزرگوار در سال 183هجری در سن 55سالگی به دست مردی ستمکار به نام " سندی بن شاهک " و به دستور هارون مسموم و شهید شد . شگفت آنکه ، هارون با توجه به شخصیت والای موسی بن جعفر ( ع ) پس از درگذشت و شهادت امام نیز اصرار داشت تا مردم این خلاف حقیقت را بپذیرند که حضرت موسی بن جعفر ( ع ) مسموم نشده بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است ، اما حقیقت هرگز پنهان نمی ماند . بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قریش - در نزدیکی بغداد - به خاک سپردند . از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پیدا کرد ، و مورد توجه خاص واقع گردید ، و شهر " کاظمین " از آن روز بنا شد و روی به آبادی گذاشت . زنان و فرزندان حضرت موسی بن جعفر (ع)
صفات و سجایای حضرت موسی بن جعفر ( ع )
|
از دوستان عزیز التماس دعای شدید داریم . برای شفای همه مریضا 5 صلوات به نیت 5 تن آل عبا بفرستید و برای شفای مریض ما هم دعا بفرمایید. اللهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم اللهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم اللهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم اللهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم اللهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
||